صندوق های بازنشستگی پر از خالی!
واژه «ناترازی» در ادبیات اقتصادی کشور در این سالها بیشتر از قبل پرتکرار شده. دایره استفاده از این واژه روز به روز گستردهتر میشود و ابعاد بیشتری به خود میگیرد. از ناترازی در حوزه انرژی گرفته تا سطوح دیگر که به معنی نابرابری در میزان ورودی و خروجی یا داده و ستانده است.
ناترازی که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد ناترازی در صندوقهای بازنشستگی است، صندوقهایی که قرار بود محل تامین حقوق بیمه پردازان خود در آینده باشند اما حالا پر از خالی هستند و خود جیره خوار سفره دولتها شدهاند.
البته وجود وضعیت بحرانی در صندوقهای بازنشستگی امری جهان شمول شده اما این موضوع در کشور ما با وجود شرایط خاص که دیگر کشور یا با آنها مواجه نیستند یا کمتر درگیر آنها هستند بسیار بغرتجتر است. پرداختن به موضوع وضعیت بحرانی صندوقهای بازنشستگی کشور از آن جهت دارای اولویت است که نه فقط درحال حاضر بلکه در آینده هم چشم انداز روشن و مثبتی برای فائق آمدن بر مشکلات آنها نیست.
به گفته وی حدود 50 درصد کسری بودجه در سال 1403 که باعث تورم 40 درصدی شد به خاطر کمک دولت به صندوقهای بازنشستگی بوده است. این موضوع یعنی دخل و خرج صندوقها با هم نمیخواند و پرداخت حقوق و مستمریهای اعضای این صندوقها به کمکهای دولتی بند زده شده است. دولتی که خود با انواع ناترازیهای دیگر مواجه است برای کمک به این صندوقها یا حتی پرداخت بدهیهای خود به آنها ناگزیر از قرض گرفتن از بانکها یا انتشار اوراق است که این کار هم به نوعی آینده فروشی است و فقط از این جیب به آن جیب است و چاره مشکل نیست.
پرداخت میزان متناسب سازی حقوق بازشستگان تا سقف 8 هزار میلیارد تومان به صورت نقدی و 30 هزار میلیارد تومان به صورت اوراق که در اختیار سازمان تامین اجتماعی قرار میگیرد اگرچه مُسکن موقتی است و موجب رضایت کوتاه مدت بازنشستگان میشود اما این امر مصداق «چو فردا شود فکر فردا کنیم» است که حل مسأله را به آینده موکول میکند.
پرداخت این میزان از مستمریها درحالی است که بودجه چندانی برای تحقق دیگر وظایف سازمان باقی نمیماند و بیمه پردازان ناامید و ناراضی از دریافت خدمات درمانی در مراکز مِلکی سازمان هستند. مراجعه به مراکز درمانی سازمان تامین اجتماعی و صفهای طولانی انتظار دریافت نوبت برای مراجعه به پزشک یا انجام جراحیها موید این نکته است که غالب توان بودجهای و مدیریتی صرف پرداخت مستمریها است که پرداختن به موارد گفته شده و گسترش چتر حمایتی را در الویتهای چندم قرار داده است.
اگرچه پرداختن به موضوع ریشههای ایجاد ناترازی در صندوقهای بازنشستگی مقالهای جدا میطلبد اما در این میان ناترازی در تعداد بیمه پردازان فعلی و مستمری بگیران صندوقها در کنار عدم مهار تورم، عواملی مهمتری هستند که وضعیت اقتصادی و درآمدی صندوقها را بیش از قبل نابرابر کرده است. یکی از راه حلهای برقرای تعادل در درآمدهای صندوقها تسهیل ورود بیمه پردازان جدید به صندوق هاست. استاندارد صندوقهای بیمه در پرداخت حقوق و مستمری یک به شش است. به این معنا که حقوق یک بازنشسته از محل دریافت حق بیمه شش فرد مشغول به کار پرداخت میشود که این استاندارد در شرایط فعلی امکان تحقق ندارد و بسیاری از مستمری بگیران صندوقها با توجه به قوانین موجود در سنین پایین بازنشسته شده و از آن طرف هم افراد کمتری مشغول به کار میشوند. به گونهای که اکنون 95 درصد بازنشستگان زیر 60 سال سن دارند. میانگین سن بازنشستگی در صندوق بازنشستگی کشوری 52 سال، در صندوق نیروهای مسلح 45 سال و در صندوق فولاد 40 سال است.
در شرایط فعلی کارفرمایان به استخدام نیروهای کمتر و در عین حال دارای چند مهارت تمایل دارند هم فشار پرداخت حق بیمه 23 درصدی را کمتر کنند و هم توان پرداخت حقوق و مزایا را داشته باشند. این موضوع در کنار عدم ایجاد فرصتهای شغلی مناسب ازسوی دولتها، بیمه پرداز جدیدی را به صندوقها اضافه نمیکند و تسلسل باطل ناترازی ادامه مییابد. پرداخت حق بیمه خویش فرمایی با مبالغ بالا هم بسیاری را یا از عضویت در صندوقها بازمی دارد یا از ادامه عضویت منصرف میکند.
دیدگاهتان را بنویسید